تروي
فکر ميکنم دست کم اکثر ما اين شهر را ميشناسيم. تروي شهري است افسانهاي که در قسمت شمال غربي ترکيه امروز قرار گرفته بود. اين شهر در اثر حماسي شاعر يوناني هومر يعني ايلياد نقشي مهم برعهده داشت. براساس افسانه ايلياد اين شهر جايي بود که جنگ تروا در آن رخ داد. امروزه بقاياي اين شهر تاريخي کشف شده و از افسانه به واقعيت بدل شده است. حفاريهاي باستان شناسي نشان ميدهد تروي شامل لايههاي متعدد تخريب شده ميباشد. لايه تروي VIIa احتمالا متعلق به همان شهر تروي مدنظر هومر در ايلياد است که تاريخ ساختش بين اواسط تا اواخر قرن 13 پيش از ميلاد برآورد ميشود.
ممفيس
ممفيس شهري است که حدود 3100 سال پيش از ميلاد تاسيس شد. اين شهر افسانهاي را منس(Menes) پادشاهي که مصر عليا و سفلي را با هم متحد نمود، پايه گذاري کرد. پيش از آن ممفيس بيشتر به قلعهاي نظامي شبيه بود، جايي که منس از آنجا منابع آب و زمينهاي بين مصر عليا و دلتاي رود نيل را تحت نظر داشت. در طي سلسله سوم پادشاهي، ساکارا (بزرگترين محل تدفين کشور مصر در نزديک ممفيس) به طرز قابل ملاحضهاي رشد کرده و با اهرام شگفت انگيزش حيرت همگان را برانگيخته بود. ممفيس از اين نظر با نوبيا، آسيريا، پرسيا و ماکدونيا که تحت نظر اسکندر کبير بودند برابري ميکرد. اين نقطه به عنوان مرکزي مذهبي بسيار مورد توجه بود تا آنکه با ظهور مسيحيت و به دنبال آن اسلام از شکوه و درخشش کاسته شده و پس از آنکه مسلمانان در 640 بعد از ميلاد مصر را تسخير کردند، متروکه شد. از جمله خرابههاي برجا مانده از ممفيس ميتوان معبد بزرگ پتاه (Ptah) را نام برد، همچنين کاخهاي سلطنتي فراعنه و مجسمه بزرگي از رامسس دوم از ديگر موارد هستند. در نزديکي اين شهر اهرام ساکارا قرار گرفتهاند.
تيمگد (Timgad)
اين شهر يک از شهرهاي کلوني نشين رومي بوده که در کشور الجزاير واقع شده و توسط تراجان امپراتور رومي، در 100 پس از ميلاد بنيان نهاده شد. تيمگد که در اصل براي جمعيتي حدود 15.000 نفر طرح ريزي شده بود به سرعت رشد کرد. تيمگد براساس اصول معماري رومي بنيان نهاده شده و يکي از بهترين نمونههاي آن ميباشد. در قرن 5 اين شهر توسط واندالها (قبايل شرق آلمان) نابود شده و دو قرن بعد بربرها بر آن تاختند. به دنبال آن تيگمد از صفحه تاريخ پاک شد و به جمع ديگر شهرهاي گمشده امپراتوري روم پيوست تا آنکه در 1881 بقاياي آن کشف شد.
هترا (Hatra)
هترا يا الحضر شهري بود نيرومند و بزرگ که تحت تاثير امپراتوري ايران قرار داشته و پايتخت اولين قلمرو اعراب به شمار ميرفته است. اين شهر بارها مورد هجوم روميان قرار گرفت اما به مدد ديوارهاي بلند و قطور و همچنين استحکامات تقويت شدهاش سر تسليم فرود نياورد. هترا در سال 241 پس از ميلاد توسط امپراتور ساساني شاپور اول تسخير شده، تخريب شد. خرابههاي هترا در عراق امروزي و بويژه معبد هلنيستي و معماري رومي آن که با تزئينات شرقي در هم آميخته گواهي است بر شکوه و بزرگي اين شهر در دوران طلايياش.
سانچي
در محل قرار گيري سانچي ساختمان تاريخي واقع شده که بيش از هزار سال قدمت دارد. اين سازه در ابتدا به صورت استوپاي(Stupa) متعلق به قرن سوم پيش از ميلاد شکل گرفته و با يک سري از معابد بودايي و خانقاه تکميل شده است. چيزي که اکنون در اين نقطه قابل مشاهده است آثاري است که در قرن دهم يا يازدهم ساخته شدهاند. روزگاري اين مکان ميعادگاه زائران بودايي فراواني بود ولي در قرن سيزدهم و در پي رو به انحطاط رفتن آئين بودايي در هند، سانچي متروکه شده و جنگل به سرعت به سمت آن پيشروي نمود. اين شهر گمشده در 1818 بوسيله مقامات بريتانيايي مجددا کشف شد.
هاتوسا (Hattusa)
هاتوسا در قرن 17 پيش از ميلاد به عنوان مرکز امپراتوري هيتيها شناخته ميشد. در 1200 قبل از ميلاد اين شهر همراه با ايالات هيتي به عنوان بخشي از زوال عصر برنز نابود شد متعاقب آن ساکنان آن را ترک نموده و در نهايت متروکه شد. بنابر تخمينهاي جديد جمعيت اين شهر بين 40 تا 50 هزار نفر برآورد ميشود البته اين رقم مربوطه به دوراني است که اين شهر در اوج شکوفايي خود قرار داشته است. از خانههاي مسکوني که با آجر و الوار ساخته شده بودند چيزي باقي نمانده تنها ميتوان خرابههاي سنگي معابد و کاخها را در محل شهر مشاهده نمود. هاتوسا در اوايل قرن بيستم و در نواحي مرکزي کشور ترکيه توسط گروهي از باستان شناسان آلماني کشف شد. مهمترين کشف صورت گرفته در اين شهر لوحههاي سفالي است که شامل مجموعه قوانين آن دوران و ادبيات کهن خاور نزديک هستند. اين شهر در فهرست ميراث جهاني يونسکو قرار دارد.
مسا ورده
مسا ورده در جنوب غربي ايالت کلرادو قرار گرفته و مسکن صخره نشينان باستاني يعني مردمان آناسازي(Anasazi) بوده است. در قرن دوازدهم اين قبيله شروع به ساخت خانههايشان در غارهاي کم ژرفا و در زير صخرههاي که در امتداد ديوارههاي درهها قرار گرفته بودند، کردند. بعضي از اين اقامتگاهها به اندازه بزرگ بود که 150 اتاق را شامل ميشد. در 1300 تمامي مردمان آناسازي مساورده را ترک نمودند، اما خرابههاي برجا مانده تفريبا به طور کامل دست نخورده باقي ماند. سوالها پيرامون اين عزيمت ناگهاني همچنان بيجواب باقي ماندهاند. هر چند هجوم قبايل شمالي بيگانه و خشکسالي از جمله دلايلي است که گمان ميرود پاسخ اين معما باشند.
لپتيس مگنا (Leptis Magna)
لپتيس مگنا يا لپسيس (Lepcis) شهري با معماري برجسته و متعلق به امپراتوري روم بود. اين شهر در مکاني که امروز به عنوان کشور ليبي شناخته ميشود، قرار گرفته بود. در زبان عربي اين شهر را لبده (Labdah) مينامند. اين شهر از بندرگاهي طبيعي برخوردار بود که به نوعي توسعه و شکوفايي آن را تضمين ميکرد، چرا که لپتيس به عنوان يک مرکز تجاري مهم در ناحيه مديترانه و همچنين سحارا شناخته ميشد. همچنين به دليل وجود زمينهاي حاصلخيز و غني که در امتداد خطوط ساحلياش قرار گرفته بودند در زمينه توليد محصولات کشاورزي نيز وضعيتي مناسب داشت. امپراتور روم سپتيميوس سوروس (193-211Septimius Severus, ) که در لپتيس متولد شده بود بزرگترين حامي و پشتيبان اين شهر به شمار ميرفت. زير نظارت مستقيم او برنامههاي جاهطلبانهاي براي توسعه شهر با نخستين قدمهاي ساخت سازههاي باشکوه آغاز شد. هرچند لپتيس در طول سالهاي بعد رفته رفته شکوه خود را از دست داد و به دنبال مشکلات رو به گسترشي که با امپراتوري روم داشت رو به زوال رفت. پس از فتوحات اعراب در 642 اين شهر گمشده رو به خرابي نهاد و توسط طوفانهاي شن براي قرنها مدفون و از نظر محو شد. در ژوئن 2005 گروه باستان شناسي دانشگاه هامبورگ به طور اتفاقي پرده از رازهاي کهن اين شهر برداشتند.
ويجاياناگارا (Vijayanagara)
ويجاياناگارا يکي از بزرگترين ابر شهرهاي جهان بود که بالغ بر 500.000 هزار نفر سکنه داشت، اين رقم در مقايسه با جمعيت آن دوران عددي قابل ملاحظه است. اين شهر در فاصله بين قرون 14 تا 16 و تحت نفوذ و قدرت امپراتوري ويجاياناگارا که به نام امپراتوري کارناتا (Karnata) هم شناخته ميشود، به سرعت توسعه يافته و شکوفا شد. اين امپراتوري بر بخش گستردهاي از جنوب هند سلطه داشت. در طول اين دوران، امپراتوري کارناتا اغلب با دول مسلمان درگير جنگ بود. در 1565 ارتش امپراتوري متحمل شکست سنگين و فاجعه آميزي شده و شهر بر باد رفت. فاتحان مسلمان به شهر يورش آورده و بر ساکنين مصيبت زده آن تاختند و در طول دورهاي چند ماهه شهر و معابد هندوي آن را با خاک يکسان کردند، با اين وجود اين امپراتوري به حيات خود ادامه داده و خيلي کند تن به تسليم و اضمحلال داد. پايتخت اصلي هرگز مجددا احيا نشده و کسي در آن سکونت نگزيد و از آن زمان تنها و از دور شاهد تغييرات اطراف بوده است. اکنون بقايا و خرابههاي اين شهر جزء ميراث جهاني يونسکو است.
پالميرا (Palmyra)
براي قرنها پالميرا (شهر درختان نخل) در کشور سوريه شهري مهم به شمار آمده و از ثروتي چشمگير برخوردار بود، چرا که در مسير کاروانهايي که از ايران به سمت بنادر مديترانهاي اين کشور در رفت و آمد بودند واقع شده بود. در اوايل 212 به دنبال اشغال دهانه رود تيگريس يا دجله (Tigris) و فرات (Eupherates) توسط سلسله ساسانيان از اهميت تجاري اين شهر کم شد. امپراتور روم ديوکليشن (Diocletian) در تلاش براي نجات شهر از تهديداتي که از سوي ساسانيان متوجه آنان بود، ديواري عظيم ساخته و سعي کرد شهر را توسعه دهد. اما سرانجام اين شهر بوسيله اعراب مسلمان در 634 تصرف شد، اما ميتوان گفت تقريبا دست نخورده باقي ماند. در نهايت ديگر بار اين شهر توسط ترکان عثماني به اشغال درآمده و تا حد يک باديه در دل کوير تنزل کرد. در قرن هفدهم بقاياي آن توسط جهانگردان غربي کشف شد.
تيسفون
در قرن ششم تيسفون يکي از بزرگترين شهرهاي جهان بود و همچنين در شمار آن دسته از شهرها به حساب ميآمد که دروازهاي رو به تمدن باستاني ناحيه بينالنهرين محسوب ميشدند. به دليل همين ويژگي بود که تيسفون به نقطه استراتژيکي و نظامي مهمي براي امپراتوري روم بدل شده و توسط آنان به اشغال درآمد. امپراتوري بيزانس نيز موفق شد پنج مرتبه اين شهر را به تصرف درآورد. تيسفون در دوران تاخت و تاز مسلمين به ايران در سال 637 به تصرف آنان درآمد اما پس از آنکه در قرن هشتم بغداد به عنوان مرکز خلافت عباسيان به رسميت شناخته شد اين شهر به سرعت رو به افول نهاده و رفته رفته به شهر ارواح بدل شد. گفته ميشود تيسفون در واقع الهام بخش شهر اسبانير (Isbanir)در داستانهاي هزار و يکشب بوده است. هم اکنون اين شهر در کشور عراق قرار گرفته و تنها بناي تاريخي باشکوهي که از آن باقي مانده طاق کسري معروف است که بازديد کنندگان فراواني دارد.
پالنکه (Palenque)
پالنکه در کشور مکزيک در مقايسه با ديگر شهرهاي گمشده تمدن مايا از ابعاد کوچکتري برخوردار است، اما در مقابل نمونههاي درخشاني از معماري و حجاريهاي اين تمدن در آن به چشم ميخورد، زيباترين آثار هنري که تا به حال توسط هنرمندان مايايي خلق شدهاند. اکثر سازههاي اين شهر در حدود 600 تا 800 ميلادي قدمت دارند. جمعيتي از زارعين و کشتکاران براي نسلهاي متمادي در اين شهر زندگي ميکردند تا اينکه به تدريج اين شهر از رونق افتاده و ساکنانش بار سفر بسته و اين شهر را به حال خود رها کردند. پس از آن اين شهر به تدريج توسط پيشرويهاي جنگل محو و از نظر ناپديد شد.
پترا (Petra)
پترا، شهر افسانهاي است که با عنوان "شهري با قدمتي به درازاي زمان" نيز شناخته ميشود، به علاوه به آن "شهر رز" هم ميگويند که به دليل رنگ سنگهايي است که شهر در دل آنها کنده شده است . اين شهر پايتخت قلمرو ناباتين (Nabataean) بوده که در زبان عربي الانباط خوانده شده و از دجله تا درياي سرخ قلمرو آنان بوده است. پترا شهري پهناور و خاص است که قرنها پيش توسط ناباتينها در دل دره وادي موسا در جنوب اردن کنده شده است. اينجا نقطه تلاقي مهمي بوده که کالاهايي همچون ابريشم و ادويهجات حمل شده و کشورهايي همچون چين، هندوستان و کشورهاي عربي واقع در نواحي جنوبي، مصر، يونان و روم را به هم پيوند داده بود. در قرن ششم و پس از چندين زلزله مخرب که سيستم آبرساني شهر را با اشکالات جدي مواجه کردند، تقريبا کل شهر تخيله و متروکه شد. پس از به پايان رسيدن جنگهاي صليبي پترا در جهان غرب نيز از يادها رفت، تا آنکه اين شهر گمشده توسط جهانگرد سوئيسي يوهان لودويگ برکهارت (Johann Ludwig Burckhardt) در 1812 مجددا کشف شد.
آنگکور(Angkor)
انگکور شهر معبدي پهناوري در کامبوج است که براي ساليان متمادي، يعني از قرن نهم تا قرن پانزدهم ميلادي عنوان پايتخت امپراتوري خمر را به دوش ميکشيد. مهمترين معبد اين شهر انگکور وات (Angkor Wat) است که بزرگترين مکان مذهبي باستاني در نوع خود به شمار ميرود. همينطور معبد بايون (Bayon) واقع در آنگکور توم (Angkor Thom) که داراي صورتهاي سنگي بزرگ و متعددي است. در طول اين دوران بلند آنگکور شاهد تغييرات مذهبي متعدد ناشي از تقابل مذهب بودايي و هندوئيسم بوده است. در 1431 پايان دوران طلايي آنگکور فرا رسيد، سالي که اين شهر توسط مهاجمان آيوتايا (Ayutthaya)به اشغال درآمده و چپاول شد، تمدني که خود نيز رفته رفته رو به انحطاط گذاشت. به جز منطقه آنگکور وات که به عنوان معبدي بودايي همچنان به حيات خود ادامه ميدهد، نواحي نزديک به اين شهر خالي از سکنه است.
ماچوپيچو
يکي از معروفترين شهرهاي گمشده جهان ماچوپيچوست، شهري که همه ما نام آن را بارها شنيدهايم، نامي که به نوعي مترادف با طلا و گنجينههاي گمشده است. اين شهر در 1911 توسط تاريخ شناسي اهل هاوايي مجددا کشف شد، آنهم برفراز دره اروبامبا (Urubamba)، جايي که براي قرنها در سکوتي ژرف پنهان شده بود. شهر گمشده اينکاها از قسمت تحتاني دره قابل مشاهده نيست و کاملا به منابع خود متکي بوده است. اين شهر توسط مزارع تراسي احاطه شده و منابع آب آن از چشمههاي طبيعي تامين ميشده است. اگرچه امروزه محل قرار گيري آن کشور پروست، اما تا پيش از کشفش در 1911 کاملا براي جهانيان ناشناخته بود.